سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

بگذار این آدمها هم یه چند روزی به ریش ما بخندند 

بگذار بگویند دیوانه است

بگذار بگویند تنهاست 

بگذار ....

اصلا بگذار هرچه که می خواهند بگویند 

آنقدر شنیده ام که دیگر حرفهایشان برایم تکراریست

عده ای ازاین مردم مرا محکوم به مرگ می کنند

عده ای بدبختی و ناکامی  برایم طلب میکنند

و تو  بی احساس  گوشه این میدان  با نگاهی سرد  مرا  بدرقه می کنی

بدرقه  راهی که  مسافرش  در کوله بارش احساسی نیست 

عشقش را به زیر خرمنها خاک مدفون کرده 

و این راه  چه طولانیست و  چه طاقت فرساست 

مسافرش با صدای قلبش بیگانه است

نفسهایش تکراریست

و چشمانش مانند  پنجره اتاقی متروک با هر وزش بادی  تکان میخورد 

و چقدر سخت است ترجمه  احساس مسافر 


آهای قلب چته 

باز خودتو باختی

باز زدی رو دور تند 

با توام 

دارم فراموش میکنم 

الکی هول نشو 

خواب احساس

شعری که بر لبهای تو جاری میشه 

احساسیه که گوشه قلبت  جا خوش کرده

نقشی که بر کاغذ  کشیده میشود 

حرفی است که سالهاست بر زبان نیامده 

ولی 

امان از وقتی که احساس  با تمام دنیا قهر کره باشد و  لحاف سرد بی تفاوتی را روی سرش کشیده باشد 

و به خوابی عمیق فرو رفته باشد 

.........