یکی پشت نقاب سفید لم داده و پشت کرده به خودش
اون یکی خودشو پشت یه نقاب سیاه قایم کرده و گاهی از پشت نقاب سرک می کشد
کاش این نقاب ترک بر می داشت
کاش من می شدم من
گاه این نقاب اونقدر با هات عجین شده که خودت هم باور کردی که خودتی نه نقاب
کاش این نقاب می شکست
کاش تو می شدی تو
لبخند آدمکها
گریه آدمکها
و عشق آدمکها
باورشان سخت است..........