کاش برمیگشتم به گذشته
و اونا از نو میساختم ......................
شاید سکوت من پراز حرفهای ناگفته ایست که کسی جز او و من نمیداند
و در ذهن نمایشی برپاست گاه شیرین گاه تلخ
و بازیگرانش همین ناگفته هایست که چمدان بدست بر پشت لبها کز کرده اند و چشم براه نگاهی آشنایند که شاید قفل سکوت شکسته شود ..........
حرف دارم اما نمیزنم
ترجیح میدم در خلوت خودم با رویاها هم کلام شوم
شاید. هیچ ...........