یک شب زیبای تلبستانی در بیمارستان.
اینجا بیمارستان است،اینجا عزراییل چند شیفته کار می کند.
و در میان این همه اتاق با هوای دم کرده تنها صورت رنگ پریده بیماران و چشمان بی رمق آنهاست که روح آدمی را سوهان می کشد.
شاید نه حتما اینجا نگاههای زیادی رو به سمت آسمان است و دلهای شکسته ای که نیمه شب عاشقانه مینوازند... اینجا بیمارستان است،عزراییل اینجا چند شیفته کار می کند.