-
تبریک سال نو
چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1392 13:50
نگاه که میکنم به سالی که گذشت خاطرات شیرینش بهتر از تلخی هاش بود و خداوند را سپاس میگویم به خاطر همه داشته ها ونداشته هام به خاطر همه بودها و نبودها به خاطرهمه زیبایی ها و .............. خدا دوستت دارم و ازت بهترینها را برای همه ادمها میخوام برای دوستای مهربونم برای اونهایی که تنهام گذاشتن برای اونهایی که پیشم موندن...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1392 10:45
آپاندیسم ترکید به همین راحتی ................ یا حق
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 اسفندماه سال 1392 20:16
17 اسفند ...................................................................................................
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1392 09:25
دیشب خواب جالبی دیدم خوابی شیرین و هیچ ........... یاحق
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 اسفندماه سال 1392 23:19
سکوت تنها دنیایی است که با من سازگار است....... یاحق
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1392 11:23
و در این دشت پررحمت خدا آزاده ایی رهایی رهاتر از هوا ............................ یا حق
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 بهمنماه سال 1392 22:01
علت را نمیفهمم ...............یا حق
-
به یاد آور
شنبه 26 بهمنماه سال 1392 13:11
به یاد آور گرمی دستی که جز به عشق تو آلود ه نشد به یاد آور اشکی که جز در پی دلتنگی تو روانه نشد یه یاد آور خنده ای که با لبخند تو گوشه لب جا گرفت به یاد آور سایه ای که در همهمه سایه های بلند خستگی تو گم شد به همین سادگی ................. یا حق
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1392 18:04
دل من یه دنیا گرفته ................................................. یا حق
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1392 09:40
دلم سوخت برای خودی که وقتی رفت نه سنگ صبوری داشت نه دستانی که محکم به شونه اش بزند و بهش بگه قوی باش نه شونه ای که سرش را روی اون بگذاره تا میتونه اشک بریزه خودت ماندی و یک دیوار و خوابی پیش از موعد برای رهایی از این دنیا دلم سوخت برای لحظه هایی که بغض خفه میکرد و راه تنفس بسته میشد دلم سوخت برای آن لحظه هایی که هیچ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1392 21:39
دلم گرفته از این نقابهای خاک خورده ای که روی چهره آدمهاست ... یا حق
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1392 08:53
روزهای برفی بیشتر دلم هوایی میشه انگاری عاشق سرماست عاشق برفه که اینجوری قفسه سینه من براش تنگه ..... یا حق
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 دیماه سال 1392 00:01
میگویی چون میگذرد غمی نیست گذشت گذشت گذشت آنقدر گذشت که غمت همخانه ام شد یا حق
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 دیماه سال 1392 23:12
دلت که میگیره مجبوری یه جوری سرگرمش کنی یه جوری که کمتر بهانه بگیره اصلا مجبورش کن که بخوابه بخوابه شاید یادش بره همه چیز
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 01:30
دلت میگیره پنهونش میکنی از همه نقاب میزنی نقابی که لبخند به لب داره و سحرگاه خلوت میکنی با خودت نقاب از چهره میزدایی و ارام گریه میکنی گریه شاید تنها دوای دردت میباشد ..... یا حق
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 21:52
همه دلت پیش اون تابلوی نقاشیه که نگاهش هوش از سرت برده
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 21:50
چی شده یه نگاه بنداز ببین کجا داری میری ؟یه نگاه
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 دیماه سال 1392 08:05
چه حس خبیه از خواب بیدار شی ببینی خداوند زمین را سفید سفید کرده یا حق
-
دل
پنجشنبه 19 دیماه سال 1392 21:09
دل است دیگر گاهی اونقدر تنگ میشود که نمیدونی با چه بهانه ایی آرامش کنی گاهی انقدر بی قراری میکند که هزاران بوسه هزاران بغل هم تسکین درد او نیست دل است دیگر نمیداند که باید فراموش کند نمیداند که باید دل بند نمیداند که باید سرگرم شود دل است دیگر یا حق
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 دیماه سال 1392 07:49
خداوند را شاکرم به خاطر تمام مهربونی هاش یا حق
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 دیماه سال 1392 07:52
عاشق این دونه های برف کوچولوی هستم که داره خودش را به آغوش گرم زمین میرسونه هر چند میدونه به قیمت تمام شدنشه
-
یه خاطره
پنجشنبه 12 دیماه سال 1392 12:40
دنیای آبی سرد به رنگ زمستان و نقابی که پشتش نه فکری است نه اندیشه ای فرار میکنی خودت را به خلوت ترین و دنج ترین جا ی دنیا میرسانی می سپاری خودت را به دست او میدانی که او هست نگاهت میکند و دستانش را به سویت دراز میکند ........ اینجا سکوت شکسته میشود گاه باد شاخه های درختان را به رقص در می آورد و تک سرفه های من با آن...
-
ترجمه
سهشنبه 10 دیماه سال 1392 19:51
حرف زیاد است برای گفتن اما حرفهایم را بدست چشمانم میسپارم و تو اگر خواهی بشنوی نگاهم را ترجمه کن یا حق
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 دیماه سال 1392 19:55
گاهی یه زندگی ساده میشه یه رویای دست نیافتنی رویایی که هر چی تلاش میکنه پا برهنه ازت دورتر میشه یا حق
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 دیماه سال 1392 13:28
یه روزی میرسه که فراموش میکنی همه خوبی ها را همه بدی ها را دیگه آشنا نیست نگاهش دیگه نمی لرزونه قلبت را صداش دیگه بودن یا نبودنش فرقی نمی کنه براش دیگه خاطراتش هر شب تو ذهنت یورتمه نمیره دیگه تو شدی و دنیایی که خودت میسازی نه کس دیگه
-
شروع
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 17:53
یه یا علی میگم و میام به سمتت هر چند رو سیاهم اما میام چون غیر از تو کسیا ندارم ردم نکن پروردگار مهربان
-
داستان من
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1392 00:00
دریا خطابت می کنند اما تو خود بهتر میدانی که مردابی بیش نیستی مردابی که تنها دلخوشیش نیزارهایست که در آن رشد میکنند و تو با تلنگر زدن به آنها اهنگی را به وسعت تمام دلتنگی هایت سر میدهی این است داستان تو یا حق
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 آذرماه سال 1392 23:48
امشب از اون شبهایست که خودت تنها ی تنها با یه کوله بار پر از فکر داری قدم میزنی تو خیابونی که درختاش برای اثبات عشقشون به زمستان خودشونا عریان کرده اند
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1392 18:40
میشینی روی صندلی چوبی خودت را هم جلوت میگذاری میپرسی چیه چه بلایی سرت اومده دیگه با من که نباید رودرباسی داشته باشی بگو هرچه میخواهد دل تنگت بگو
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 آذرماه سال 1392 22:17
مرگ را همین نزدیکی در کوچه پس کوچه های پشت سر یه کم دورتر از رگ گردن همانجا که خدا خانه دارد احساس میکنم ........یا حق