عصر جمعه
اشکهایی که بی دلیل تو چشمهای به رنگ عسل حلقه میزنه
قلبی که سینه واسش یه زندان تنگ میشه
وانتظاری که با وجودمون اخت گرفته
و اشکی که دیگه طاقت موندن نداره و سرازیر میشه .