امشب دلتنگی عجیببی امده سراغم
هجوم خاطرات حمله بی رحمانه حوادث
و من یکه و تنها عجب بغضی داره گلوما فشار میده و تلاش من برای باز کردن یه راه نفس
نفسی بدون دغدغه خاطر...
مامانی دلم برات تنگه
مامانی چقدر دلم واسه گرمی آغوشت تنگه
مامانی بیا اشکامو پاک کن
مامانی سرما بذار رو پاهات و دستای پر مهرت را بکش تو موهام
مامانی دارم کم میارم اما تو باش تو استوار باش مثل همیشه
من می رم اما تو بمون
نکنه یه وقت دل مهربونت پر غصه بشه
مامانی برام دعا کن
یا حق
منم دلم گرفته
دلم گرفته که دیگه چراغی خونمو روشن نمیکنه
دیگه روزن امیدی به آینده نیست
دیگه بهانه ای برای زندگی نیست
دیگه همه چیز تکراری شده
دیگه ...