گوشه ایستگاه قطار زندگی ایستاده ای و نظاره می کنی رفتن را
دستهایی که از پنجره قطار بیرون می آیند و به نیت خداحافظی تکان داده میشوند
تو هم دست تکان میدهی
گریه می کنی
با صدای بلند میگریی
و صدای گریه ات با صدای قطار زندگی می آمیزد و به گوش هیچکس نمی رسد
و او می رود گریه ات را نمی بیند فقط می رود
و تو را با یک دنیا تنهایی تنها می گذارد......
یا حق