سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

آدم و حوا

اون زمونها وقتی خداوند اراده کرد و آدم و حوا را خلق نمود  بهشتش را گذاشت واسه اونها

فقط یه درخواست داشت ازشون

اینکه به اونها گفت به اون  درخت ممنوعه نزدیک نشوند

اما امان از وقتی که پای دل بیاد وسط

و دل هوس کنه که بره سراغ میوه ممنوعه

اون وقته که دیگه فراموش می کنه خالق را

فراموش می کنه کجاست

فراموش میکنه که این فراموشی به چه قیمتی هست

خلاصه ادم و حوا دنبال دلشون رفتند و بهشت ازشون گرفته شد

 اومدن تو این دنیا

تو این دنیایی که سرتاسرش میوه ممنوعه  است

از آدم و حوا که گذشت

یه نگاه بندازیم ببینیم تو یه روز چند بار می ریم سراغ درخت ممنوعه

و چند بار از بهشت رانده می شویم

یا حق

هیچ

گوشه ایستگاه قطار زندگی ایستاده ای و نظاره می کنی رفتن را

دستهایی که از پنجره قطار بیرون می آیند و به نیت خداحافظی تکان داده میشوند

تو هم دست تکان میدهی

گریه می کنی

با صدای بلند میگریی

و صدای گریه ات با  صدای قطار زندگی می آمیزد و به گوش هیچکس  نمی رسد

و او می رود گریه ات را نمی بیند  فقط می رود

و تو را با یک دنیا تنهایی تنها می گذارد......

یا حق


عزلت احساس

مدتیه احساسم کنج ذهنم زانوهاشو بغل کرده و کز کرده

هرزگاهی یه نیم نگاهی از پشت پنجره های چشم به بیرون میندازه و فریادی می زنه

اما من ازش دورم نمی فهمش  که چی میگه ،چی می خواد

و فریادهای پشت پنجره چشمها واسم نامفهومند

خدا کمک کن

بفهم چی میگه چی می خواد

بازم مثل قبل با هم رفیق باشیم

آخه عروسکم چی شده

آخه ملوسکم یه بار دیگه بهم نگاه کن تو چشمام زل بزن

بهم بگو حرفتو منم قول میدم از این زمین خاکی دل بکنم

بشم بال پروازت

از این سکوتت دلم میگیره

بازم اشک شو از چشمام بیرون بیا

بازم بغض شو بشین کنج گلوم

بازم خنده ای شو بیا کنج لبم

فقط اون گوشه کز نکن

باهام حرف بزن

قول میدم قول مردونه که دل بکنم

مهربونم قهر نکن

طاقت دوریتو ندارم

منظرم

شکرت خدا

منتظرم

چشمهام به یمن قدمهای پاکت

باز رنگ عسل  شد..........

یا حق