من کی هستم
من آن آدمی هستم که پشت در مانده است
و از روی نیاز پنجه بر در می کشد
گوش سنگین دارم و صدایی که از رگ گردن بر من نزدیکتر هست را نمی شنوم
غرق در هیاهوی زمانه همچنان پنجه بر در می کوبم
من آن هراسانی هستم که در کوچه بن بست تاریک از روی بیم فریاد ادرکنی سر میدهم
و در فریاد بی کسی خود نیز گم شده ام
چه واژه غریبی است این من
در این سکوت خلوت شبهای پاییزی من در جستجوی خویشتنم
از من نپرس که من که هستم که من هنوز خود غرق در ابهامم
یا حق