و آنگاه که گام بر می دارد و از دیوار سرک می کشد
هیاهوی آنسوی دیوار
عشقی که در نگاهها جاریست
و قلبی که این سوی دیوار با هراس به تپش می افتد
دزدانه نگاه می کند
دزدانه لبخند می زند
دزدانه دل می برد
دلها از عشق سرمی شوند
می تپند
و .............
می گذرد و می گذرد
به یاد می اورد که از دیوار سرک کشیده
دزدانه دل ربوده
وای بر او
وای بر عشقی که به غارت برده دلداده دیگری را
وای.......
یا حق