سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

من کیستم

من کی هستم

من آن آدمی هستم که پشت در مانده است

و از روی نیاز پنجه بر در می کشد

گوش سنگین دارم و صدایی که از رگ گردن بر من نزدیکتر  هست را نمی شنوم

غرق در هیاهوی زمانه همچنان پنجه بر در می کوبم

من آن هراسانی هستم که در کوچه بن بست  تاریک  از روی بیم فریاد ادرکنی سر میدهم

و در فریاد بی کسی  خود نیز گم شده ام

چه واژه غریبی است این من

در این سکوت خلوت شبهای پاییزی من در جستجوی خویشتنم

از من نپرس که من که هستم که من هنوز خود غرق در ابهامم

یا حق



مردم

خدایا تو مهربونتری از اونی هستی که تو تصورات من خاکی بگنجی

تو مهربونتر از اونی هستی که بخواهی همه آدمها را با یک چوب برونی

و خداوندا میدونم که عاشقانه دوستم داری

تو فقط منتظر یک نگاه نادم من هستی که با دستهای مهربونت من را تو آغوش بگیری

و خداوندا مرا یاری ده که از روی ظاهر در مورد مردم قضاوت نکنم

می دانم که تو با دلهای آسمانی آدمها سر و کار داری

خدایا امشب دلم پره از دست این مردم

یاحق

زندگی

لبخندی شیرین با نگاهی زیبا و قلبی که بر قفس سینه می کوبد

همه چیز مهیاست برای عاشقی

عاشقانه همه مخلوقاتت را دوست دارم

یا حق