در میان بازی روزگار در میان حلقه انسانها نشسته ای و در هیاهوی زمان غرق شده ای
گاه تلنگری بر تو وارد می شود
گاه صدایی تو را به خود می خواند
و گاه دستی گرم دستانت را فشار میدهد
حلقه آدمها همچنان می چرخد
شب است آرامش حاکم شده و در زیر این سقف آسمان گم شده ام
مرا دریاب