اشکهای گرم میخواند آروم آروم بیاند پایین
از طرفی دودلند
موندند بین پایین اومدن و موندن
دلشون میگه رها کنید خودتونا
برید جاری بشید بدون ترس از رسوایی
اما عقلشون میگه باید استوار باشی
باید صبور باشی
نباید کسی فکر کنه کم آوردی
عجب روزگاریه
حتی اشک هم بین عقل و دل گیر کرده