بوی غربت میدهد نگاهم
نگاهی که شاید روزی آشناترین کسم بود
از این تارهای تنیده دور تنم خسته شدم
از این خاطراتی که بغض گلوم شده خسته شدم
باید پروانه شد اما شاید قدرت پریدنی در من نیست
کاش گوشه این پیله جان میدادم
آرام و در سکوت