نقابی از جنس لبخند
نقابی از جنس آرامش
برای پنهان کردن درد کافی است
و برای فرار از اشکی که بی بهانه پایین می آید گفتن خوبم کافیست
این دنیای به این بزرگی حتی فرشته ها هم برای شنیدن دردو دل قابل اعتماد نیستن
من با همین نقابها روزهای آخر را نیز می گذرانم
.....................
و چه غریبانه است آن لحظه که دل تنگ خودی میشوم که با من فرسنگها فاصله دارد
شاید من در این غربت دنیا میان آن همه همه خیابان گوشه ای از جاده جا خوش کرده باشم
ومن ملتماسانه از این و ان سراغ خودم را میگیرم.....
دنیای عجیبیست..........