دریا همچنان میخوروشد
دریا بی رحمانه سیلی به ساحل میزند
ساحل همچنان خاموش به خورشیدی که رمقی برایش نمانده است خیره شده
دریا ارام بگیر
ساحل
خورشید
رفتنی هستند..........
نمیدونم چی بگم
کلمه ها لم دادند گوشه کنار مغز
عده ای از اونها هم از شدت سرما دست در جیب بی تفاوت از کنار هم رد میشوند
و احساس ملتمسانه به کلمات بی احساس مینگرد
شاید به یاریش بیایند
.
.
.
احساس امشب من هم دست در جیب پالتوی خود کرد و رفت
رفت جایی از تاریخ عمر من و گم شد بدون اینکه حرفی بر لب آورد
رفت
دور شد
..