نوشتن شاید دوای درد یک دل گرفته باشه
شاید گره گشاییک دل تنگ باشه
اما چند صباحیست که نوشتن با من سر سازش ندارد
دل جویایی همه زیبایی هاست
بی خیال نوشتن
سکوت و خلوت با خود شاید دوای درد من است
یا حق
میهمان گاه و بی گاه گلوی من شده است بغض بی دلیل
بغضی که گاه سر زده می آید و دل رفتن ندارد
با این میهمان ناخوانده چه کنم
رسم میهمان نوازی این نیست که روی ترش کنم
مروارید چشمانم را بر او ارزنی میدارم
تاب نمی آورد
میرود
گویی که هرگز نبوده است
...............
یا حق