شب بیداری
تو هستی
و سکوتی که از همه طرف تو را احاطه کرده
رو به سمت آسمان میکنی
و هوای اردیبهشت را با تمام وجود لمس میکنی
میگویی
خدا بیدار است و می بیند
خدا بیدارست و میشنود
خدا بیدارست و من خواب
..................................
یا حق
کر کره های مغازه رنگ فروشیت را میزنی پایین
این مغازه به نا کجا آباد منقل شد
بدرقه میکنی و میگویی به سلامت
وتو میمانی و آیینه
و کلی حرف ناگفته
که بر روی لبان آیینه جا مانده است
..........................