زندگی متوقف میشود
آنگاه
که دیدن نشانه ای تو را ببرد به دنیاییی دوررررررررر
به لحظاتی که بند بند وجودت با ان اجین شده
و ان هتگام هیچ نمی شنوی
هیچ نمی بینی
و هیچ حس نمی کنی
اما دلت خوش است به همین توقهای کوتاه و بلند
..............
یا حق
نیمه شب
و سکوتی که از همه جای اتاق فرید میکشد
گوش خراش است این فریادها
مبتلا شدم
به چیزی که مرا تا ابد اسیر خود کرده
......................................