سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

امروز یه نمایشگاه خط رفتم   بدجور دلم را تکون داد 

آرامش را با بند بند وجودم احساس کردم 

دلم پره

نشانه ها بی معناست 

  وقتی با هر قدم مرا از تو دور میکند

طلوع خورشید بی فایدست وقتی تو نباشی 

وقتی فرسنگها فاصله از من داری

وقتی نمیدانم که روزهات را چه جوری گذروندی

وقتی  صدای خنده ات را دیگه نمیشنوم 

وقتی که بغض  نگاهم تو اینه میشکند 

و دستای تو اونقدر سرده که ارومم نمیکنه

تقویم روزهام دور از تو رقم میخوره 

و دنیای سکوتت  زجر آورترین ارمغان این روزهاست 

.......


سهم من از زندگی

گله ای نمی کنم   از هیچکس 

همیشه  شکایتم را با سکوت  پس گرفته ام 

میخندم اما کسی نمیداند از آشوبی که در دلم جاریست 

گریه ام فقط برای اون لحظه ایست که هیچکس نیست 

جز من و اتاق خالیم 

و دیواری که تا الان سنگ صبور من بوده 

ضربه مشت های من را تحمل کرده 

شاید سهم من از  این زندگی همین بوده دوری نبودن حسرت 

و مهم اینست که این نیز میگذرد ..................