سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

قدر

نیم نگاهی به گذشته

شبها روزها لحظاتی که مثل باد وبرق گذشتن

سر بر سجده خاک می نهی

دست به سمت آسمان

مرددی بین گفتن یا نگفتن

بین خواستن یا نخواستن

ضربان قلب حکایت از حضور دارد

حکایت از نگاهی که با مهربانی تو را صدا میزند

آغوشی که تو را در بغل می گیرد

و پاسخ تو اشکیست که از سر شرمندگی بر دامان دوست می ریزی

آسمان نیز با تو همراه می شود

و باران عشق بر سر تو میریزد.

التماس دعا

پر پرواز

تاریکی شب

ستاره ای که تنها کنج آسمان سو سو میزند

همه حکایت از آرامشی عمیق دارد

اما اون پایین پشت اون پنجره نیمه باز

آشوبی به پاست

یه دلی هست که نگاهش به آسمان است اما دلش بین آسمان و زمین گیر کرده

نجوا های زمین آرومش نمی کنه

اما اونقدر قوی نیست که پر بکشه به آسمون

خیره به آسمان زمزمه می کند ترانه ای که رها کند او را

قطره اشک روان می شود

دریای طوفانی آرام میشود

آرامگاه

اینجا آرامگاه من است

نسیم خنکی که در این دشت می وزد همچون مادرم گیسوان مرا نوازش میکند.

قلب من اینجا آرامتر از همیشه می تپد

به دور از هز گونه هیاهو

به دور از عشقهای دروغین

اینجا دشت آرام من است

اینجا دوست داشتن را می توان لمس کرد

حس کرد

نوشید

اینجا با نگاهی عاشقانه می توان دشت را در آغوش بگیری

اینجا آرامگاه من است

آهسته قدم بردارید

یا حق