سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

سقف آسمون

آسمون دله هر کسی یه سقفی داره سقفه آسمونه دله شما تا کجا بالا میره؟

غرش آسموون

دله کوچولویه من کنج قفسش تنها نشسته بود زل زده بود به آسمونه بالایه سرش و باخودش حرفهایه دلتنگیشو مرور می کرد دوس داشت  میله های قفسش را بشکنه و فریاد خاموشه دلش را از سینه رها کنه .  دیگه ترسی از دیده شدن نداشت دیگه خجالت نمیکشید که ستاره ها اشکاشو ببینن  فقط می خواست فریاد بزنه .لرزان خودشو از کنج قفس رها کرد اومد کنار میله های قفس بغضش ترکید های های گریه کرد اشکهای گرمش از روی گونه می لغزید لحظه قشنگی بود حس پرواز کردن اوج گرفتن و رها شدن از خود. دل آسمون به حالش سوخت شروع کرد به اشک ریختن اونم با دله کوچولوم همراه شد دیگه کسی اشکهای دلمو نمی دید همه به خیاله باران رو به سوی آسمان برده بودن و دله کوچولویه من بی محابا فریاد زد وگفت: خدااااااااااا تنهام نذار خداااااااااا کنارم بمون.صدای دل تو غرش آسمان گم شد کسی اونو نشنید اما دل آروم شد آروم آروم مثله کودکی که در خواب عمیق فرو رفته باشد.......

من گم شدم

تا حالا شده نتونی بگی چی تو دلته اما خودت مطمئنی یه عالمه حرف داری ومثله یه مرغ سرکنده خودتو به هر دری میزنی که آروم بگیری یه همچین حسی دارم .دلم می خواد سرمو بذارم رو شونه خدا و اون آروم دستشو بکشه رو دله کوچولوم آروم تو گوشم نجوا کنه بهم بگه تنها نیستم بهم بگه چقده دوستم داره .دلم برا خدا تنگ شده میدونم پیشمه میدونم کنارمه اما من گمش کردم دنبالش میگردم گریه میکنم صداش میزنم اون پیشمه جواب میده اما من نمیشنوم ............. یکی دستمو بذاره تو دسته خدا از این سردرگمی از این بی پناهی نجاتم بده.

یادم اومد به این جمله دکتر شریعتی که میگه :سرمایه هر دلی حرفایه که واسه نگفتن داره.میرم تو فکر که یه عالمه سرمایه دارم.

شادی نوشتن

همیشه معتقدم که آسمونم مثله دله هزاران هزار آدم عاشقه اونم از اون عاشقایه پاکباز و عاشقه پاکباز آسمونه دلش سقف نداره بی انتهاس میره تا ابدیت  .میخوام مثله آسمون باشم برسم به اوج به اونجایی که بدونه چشمداشت بارونه محبتمو بریزم و از شادیه بقیه لذت ببرم به این میگن نهایته خوشبختی...... و حرف دل بی انتهاست.